-
شهر سازی چیست؟
شهرسازی یا Urbanism به معنی ساماندهی و مداخله در فضای زندگی شهری با هدف ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است. برای اینکار متخصصین از طریق برنامه ها و سیاستهای مناسب، به تحلیل فضاهای شهری، امکانات، پتانسیلها و محدودیتهای موجود می پردازند.
سپس با تحلیل گزینه های مختلف، بهترین گزینه های ممکن را برای به حداقل رساندن مشکلات شهری یافته و در نهایت به برنامه ای می رسند که بیشترین بازده سیستم پویای شهر به نیازهای عمومی جمعیت شهری را در پی داشته باشد.
شهر به عنوان سیستمی پویا و زنده نیاز به نگرش ویژه چند جانبه برای برنامه ریزی و طراحی دارد.به همین دلیل شهرسازی تخصصی میان رشته ای محسوب می شود، زیرا برای ارتقا کیفیت زندگی ساکنان یک شهر، نیاز به نگرشی چند جانبه از لحاظ جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، کالبدی و … می باشد و تنها با تاکید بر یک یا چند شاخص کیفی و کمی در شهر، دستیابی به برنامه و طرح های شهری ایده آل امکانپذیر نمی باشد.
-
برنامه ریزی شهری چیست؟
برنامه ریزی، فرایند تعیین اقدامات مناسب آتی است و تلاش دارد بر مبنای شناخت وضع موجود، موضوع را به تصمیم گیری، ارزیابی و انتخاب بهترین راه حل سوق دهد. بنابراین کیفیت علت و معلولی و استدلال و منطق در برنامه ریزی اهمیت فراوانی دارد. اساس کار برنامه ریزی بر انتخاب هدف و معیارها استوار است. هدف برنامه ریزی بالا بردن کارایی نسبت به عرضه و تقاضای شهر و ساکنان آن است.بنابراین برنامه ریزی را می توان تلاشی نظام یافته در جهت بهبود شرایط آینده دانست.
Photo by Katrin Shumakov from the Torontoist Flickr Pool
-
شهر چیست؟
با توجه به دیدگاههای گوناگون، تعریفهای متفاوتی برای شهر ارائه شده است. از سویی شهر یک تقسم بندی سیاسی است که تعیین حدود آن در کشورهای مختلف متفاوت است. برای مثال، درایران در سرشماری آبان 1355 کلیه مراکز شهرستانها (بدون در نظر گرفتن جمعیت آنها) و نقاطی که جمعیت آنها بیشتر از پنج هزار نفر بود، شهر به حساب آمده است و نقاطی که جمعیت آنها کمتر از پنج هزار نفر بود( به غیر از مراکز شهرستانها) نقاط روستایی شناخته شده است.
گرچه تعریف شهر به این شکل دارای مزیتهایی از قبیل وجود اطالاعات آماری برای این نوع محدودهی جغرافیایی است.
ولی از نظر اقتصاد دانان این تعریف در درجهی دوم اهمیت قرار دارد. زیرا از نظر اقتصادی، محدودهی اقتصادی یک منطقه شهری به مراتب بزرگتر از محدودهی سیاسی آن است. بنابراین، این موضوع در تجزیه و تحلیل مسائل شهر اشکالاتی به وجود میآورد.
دربیشتر کوششهایی که برای تعریف بنیادی و اساسی شهر است دو ملاک در نظر گرفته شده است:
1) تعیین حداقل اندازه شهر از نظر جمعیت
2) تعیین حد نصاب برای چگالی جمعیت
ملاک دوم، ملاکی است که میلز آن را برای تعریف شهر تأیید میکند. میلز شهر را این طور تعریف می کند: منطقه شهری ناحیه ای است که جمعیت نسبی آن نسبت به مناطق دیگر بخصوص اطراف آن، بیشتر باشد. گرچه این تعریف از شهر برای بررسی بسیاری از مسائل شهری مناسب است، اما تعریف جامعی محسوب نمی شود.
با وجود ابهاماتی که در این تعریف از شهر موجود است، استفاده از آن استنباط اقتصادی جالبی را در بر دارد. از آنجایی که مردم معمولاً در خانه ها سکونت میکنند.
بالابودن جمعیت نسبی یک منطقه به این معنی است که شهر منطقه ای است که در آن زمین برای خانه سازی نسبت به سایر عوامل تولید در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری مورد استفاده قرار می گیرد.
از آنجایی که مردم در نواحی نزدیک به محل مسکونی خود کار میکنند، بنابراین، شهر با دو عامل دیگر، یعنی اشتغال بیشتر و تولید بیشتر کالا و خدمات نیز توصیف میشود.
بنابراین به طورکلی، شهر منطقه ای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین درآن بیشتر از نواحی همجوار است.
با اینحال تعاریف متفاوتی از دیدگاههای سیاسی، جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و … برای شهر وجود دارند.
می توان دو ملاک اساسی متقابل زیر را برای تعریف شهر بکار گرفت:
- ملاک قانونی و حقوق
- ملاک طبیعی
ملاک قانونی شهر را به عنوان یک واحد حکومتی توصیف میکند، در حالیکه ملاک طبیعی آن را به صورت یک وجود اجتماعی – طبیعی بحساب می آورد.
نگارش:
کوتاه اما جامع بود و خیلی مفید
ممنون از زحمات شما
از اینکه با نظرات خودتان مارا دلگرم میکنید سپاسگزاریم .